بهترین وبلاگ تفریحی وعلمی در لوکس بلاگ
وبلاگ ما بهترین نیست ولی با نظرات شما بهترین میشود
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان
20 / 4 / 1398برچسب:, :: 19:49 ::  نويسنده : فرهان موسوی
 

به وبلاگ دیگر ما ft.loxblog.comهم سزی بزنید
25 / 4 / 1390برچسب:, :: 1:12 ::  نويسنده : فرهان موسوی

بیوگرافی بهنام تشکر

بهنام تشکر متولد بهمن ماه ۱۳۵۵ در بندر انزلی است ،لیسانس اقتصاد بازرگانی از دانشگاه فیروزکوه است ، حرفه اصلی اش در تئاتر است ، از سال ۷۵ کار در تئاتر را آغاز کرده و چند سال در مازندران فعالیت کرده و پس از آن به تئاتر شهر تهران آمده و فعالیت خود را در آنجا ادامه داده است وی همچنین کار دوبله را به مدت ۲ سال در سال ۸۳ انجام داده و از سال ۸۷ نیز گویندگی در رادیو را آغاز کرده است.

آثار و فعالیتها(این قسمت برگرفته از سایت cinetmag.com است)

تئاتر
- بازی در نمایش “میرزافرفره” نوشته داوود فتحعلی بیگی به کارگردانی محمد جونیان – ساری، تالار سلمان هراتی؛ ۱۳۷۷
- بازی در نمایش “معرکه عشق” نوشته و کارگردانی محمد اکبری – ساری، فیروزکوه، بوشهر؛ ۱۳۷۸
- بازی در نمایش”بانوی قهرمان” نوشته علی ولی زاده به کارگردانی علی دنیوی – ساری، تالارسلمان هراتی، تهران، تالار چهارسو؛ ۱۳۷۷
- بازی در نمایش “سهمی پیش از مردار” نوشته و کارگردانی علی دنیوی ساروی – ساری، تالارسلمان هراتی؛ ۱۳۷۷
- بازی در نمایش “ماه زدگان” نوشته علی دنیوی ساروی به کارگردانی افشین رشیدی – ساری، تالار سلمان هراتی، سمنان، تالار آفتاب؛ ۱۳۷۹
- بازی و کارگردانی در نمایش “خرس” نوشته آنتوان چخوف – ساری، تالار سلمان هراتی؛ ۱۳۸۱
- کارگردانی نمایش “خواستگاری” نوشته آنتوان چخوف – ساری، تالار سلمان هراتی؛ ۱۳۸۱
- بازی در نمایش “فالگوش” به کارگردانی منیژه محامدی – تهران، تالار سنگلج؛ ۱۳۸۲
- بازی در نمایش “چند کاپریس برای ویلون” به کارگردانی محمودرضا رحیمی – تهران، تئاتر شهر، تالار خورشید؛ ۱۳۸۲
- بازی در نمایش “اسکوریال شاه” به کارگردانی “رامین سیار دشتی” (اجرای پایان نامه) – تهران، تالار مولوی؛ ۱۳۸۳
- بازی در نمایش “روزهای زرد” به کارگردانی ایوب آقاخانی – تهران، تئاتر شهر، تالار سایه؛ ۱۳۸۳
- بازی در نمایش “مردی که گلی به دهان داشت” به کارگردانی مریم بلالی مقدم (اجرای پایان نامه) – تهران، دانشگاه سوره؛ ۱۳۸۳
- بازی در نمایش “رویای بسته شده به اسبی که از پا نمی‌افتد” به کارگردانی آروند دشت‌آرای – تهران، تئاتر شهر، کارگاه نمایش؛ ۱۳۸۴
- بازی در نمایش “ژولیوس سزار به روایت کابوس” به کارگردانی کیومرث مرادی؛ تهران، تئاتر شهر، تالار چهار سو؛ ۱۳۸۴، هند، دهلی نو و کلکته ۱۳۸۵
- بازی در نمایش “سه خواهر” به کارگردانی “محمودرضا رحیمی” – تهران، تئاترشهر، تالار نو؛ ۱۳۸۴
- بازی در نمایش “مکبث” به کارگردانی آرش دادگر – تهران، تئاتر شهر، تالار نو؛ ۱۳۸۴
- بازی در نمایش “لبخند با شکوه آقای گیل” نوشته اکبر رادی به کارگردانی هادی مرزبان – تهران، تئاترشهر، تالار اصلی؛ ۱۳۸۶
- بازی در نمایشنامه‌خوانی “هذا حبیب‌الله” نوشته عباس نعلبندیان به کارگردانی محمد میرعلی‌اکبری؛ تهران، تئاترشهر، کافه تریا؛ ۱۳۸۱
- بازی در نمایشنامه‌خوانی “اثر پرتوهای گاما بر روی گل‌های همیشه بهار” نوشته پل زیندل به کارگردانی سمیه تاجیک؛ تهران، تئاترشهر، کافه تریا؛ ۱۳۸۲
- بازی در نمایشنامه‌خوانی “مونسرا” نوشته امانوئل روبلس به کارگردانی زاهدپور – تهران، خانه هنرمندان؛ ۱۳۸۳
- بازی در نمایشنامه‌خوانی “سانتاکروز” به کارگردانی هما روستا – تهران، تئاترشهر، کافه تریا؛ ۱۳۸۳
- بازی در نمایشنامه خوانی “خرس” به کارگردانی جواد روشن – تئاتر شهر،کافه تریا، ۱۳۸۳
- بازی در نمایشنامه خوانی “دعوت” به کارگردانی زهرا صبری – تهران، ادره تئاتر؛ ۱۳۸۳
- بازی در نمایشنامه خوانی “کابوس” به کارگردانی طوفان مهردادیان – تهران، تالار مولوی؛ ۱۳۸۴
- بازی در نمایشنامه‌خوانی “مگس‌ها” نوشته ژان پل سارتر به کارگردانی محمد پویا – تهران، خانه هنرمندان؛ ۱۳۸۴
- کارگردانی و بازی در نمایشنامه‌خوانی “دختر یانکی” نوشته نیل سایمون – تهران، تالار مولوی؛ ۱۳۸۴
- بازی در نمایشنامه‌خوانی “عاقبت عشاق سینه چاک” نوشته نیل سایمون به کارگردانی فرید قبادی – تهران، تالار مولوی؛ ۱۳۸۴
- بازی در نمایشنامه‌خوانی “خیره مانده به سقف” نوشته رولد دال به کارگردانی اشکان صادقی – تهران، اداره تئاتر؛ ۱۳۸۴
- بازی در نمایشنامه‌خوانی “خون” نوشته لارس نورن به کارگردانی افسانه ماهیان – تهران، تالار مولوی؛ ۱۳۸۴
- بازی در نمایشنامه‌خوانی “ماه‌زدگان” نوشته علی دنیوی ساروی به کارگردانی بهرام تشکر – تهران، تالار مولوی؛ ۱۳۸۵
- بازی در نمایشنامه‌خوانی “۳۱/۶/۷۷″ نوشته علیرضا نادری به کارگردانی محمودرضا رحیمی – تهران، تالار مولوی؛ ۱۳۸۵
- بازی در نمایش “رستگاری در شب دور” نوشته طلا معتضدی به کارگردانی نسیم ادبی – (جشنواره رضوی) تهران، تالار سایه؛ ۱۳۸۵
- بازی در نمایش “دنیای دیوانه دیوانه دیوانه” نوشته و کارگردانی بهزاد فراهانی – تهران، تئاترشهر، تالار اصلی؛ ۱۳۸۵
- بازی در نمایش “ژولیوس سزار به روایت کابوس” نوشته شکسپیر، اقتباس نغمه ثمینی به کارگردانی کیومرث رادی – هندوستان، دهلی نو-کلکته؛ ۱۳۸۵
- بازی در نمایش “طناب می‌زنی عزیزم” (جشنواره بانوان)؛ نوشته فارس باقری به کارگردانی بهرام تشکر – تهران، تالار مولوی؛ ۱۳۸۶
- بازی در تله تئاتر “مهمانی درندگان” به کارگردانی رشید بهنام – شبکه۴؛ ۱۳۸۶

فیلم و مجموعه تلویزیونی
- بازی در مجموعه تلویزیونی “مروارید سرخ” به کارگردانی مسعود رسام – شبکه پنجم؛ ۱۳۸۴
- بازی در مجموعه تلویزیونی “عصای پیری” به کارگردانی شاپور قریب – شبکه سوم؛ ۱۳۸۴
- بازی در سریال “مختارنامه” به کارگردانی داود میرباقری – ۱۳۸۴
- بازی در سریال “مثل همیشه” به کارگردانی وحید حسینی – شبکه یک، ۱۳۸۴
- بازی در فیلم کوتاه “اتو استاپ” به کاگردانی ناصر صفاریان – ۱۳۸۲
- بازی در سریال “تا صبح” به کارگردانی مجید جوانمرد – ۱۳۸۵
- بازی در مجموعه تلویزیونی ساختمان پزشکان به کارگردانی سروش صحت-۱۳۹۰

گویندگی و دوبله
- ۲ سال گویندگی (دوبله) قرن بیست‌و یک‌ ۱۳۸۵-۱۳۸۳ به مدیریت نصرالله مدقالچی
- گویندگی در بیش از ۷۰ فیلم سینمایی ۱۵/۳/۱۳۸۴ تا تابستان ۱۳۸۶ ‌قرن بیست‌ویک مشغول گویندگی زیر نظر نصرالله مدقالچی
- گویندگی رادیو از سال ۱۳۸۷
- گویندگی در شبکه رادیویی تهران، استدیو صداری شهر
- گویندگی در شبکه جهانی صدای آشنا (برنامه های قند پارسی، رنگ خدا، ویژه برنامه دهه اول محرم)
- گویندگی در شبکه جوان (برنامه ویژه جشنواره تئاتر فجر، مثلث، بین خودمون باشه)

جوایز و افتخارات
داوری جشنواره تئاتر فجر، استان مازندزان؛ ۱۳۸۸
تقدیر در هفته تئاتر، استان مازندران؛ ۱۳۸۸
دریافت جایزه بازیگر دوم، جشنواره تئاتر ماه، نمایش “ماه زدگان”؛ ۱۳۸۸
دریافت جایزه بازیگر اول، جشنواره نمایش نامه خوانی، نمایش “مسافرینی از شیکاگو”؛ ۱۳۸۷
دریافت جایزه بهترین بازیگر، جشنواره استانی مازندران، نمایش “ماه زدگان”؛ ۱۳۸۷
کاندید بازیگری جشنواره بانوان، نمایش “طناب می‌زنی عزیزم”؛ ۱۳۸۶
دریافت جایزه بازیگر دوم، جشنواره نمایش نامه خوانی مولوی، نمایش “دختر یانکی”؛ ۱۳۸۴
دریافت جایزه کارگردانی دوم، جشنواره نمایش نامه خوانی، نمایش “دختر یانکی”؛ ۱۳۸۴
کاندید بازیگری جشنواره فجر، نمایش “مکبث”؛ ۱۳۸۴
دریافت جایزه بهترین بازیگر و کارگردان، جشنواره نمایشنامه‌خوانی مولوی دوره دوم؛ ۱۳۸۴
کاندید بازیگری جشن بازیگر، نمایش “چند کاپریس برای ویالون”؛ ۱۳۸۳
دریافت جایزه بازیگر دوم، جشنواره استانی مازندران، نمایش “ماه زدگان”؛ ۱۳۷۹

مصاحبه با بهنام تشکر در ادامه مطلب

- خیلی از مخاطبان سریال «ساختمان پزشکان» و حتی عوامل سینما و تلویزیون، فکر میکنند بهنام تشکر بازیگر شخصیت نیما افشار در این مجموعه یک شبه ره صد ساله را پیموده و به نقش یک سریالی هرشبی دست پیدا کرده است. در حالی که اینگونه نیست. او پس از مدتها کار تئاتر، تجربه نمایشهای صحنهای مختلف، چند فیلم سینمایی («زیرآب» و …) تلهفیلم «حبیب»، سریال «مختارنامه» و تلهتئاتر («خدای کشتار»، «دیوانگان متفکر» و …. ) حالا در «ساختمان پزشکان» مزد سالها تلاش خود را گرفته است.


اگر موافق باشی با فعالیتهای گذشتهات بیشتر آشنا شویم.
من متولد بندرانزلی هستم و از سال ۱۳۷۵ کار تئاتر میکنم. دو تا سه سال در مازندران کار کردم، از سال ۱۳۷۸ به تهران آمدم و مستقیم رفتم به تئاتر شهر و آنجا تئاتر حرفهای را به شکل جدی دنبال کردم.

با کدام گروهها در طول این سالها تجربه نمایش داشتی؟
اولین کارم با خانم منیژه محامدی و نمایش «فالگوش» بود. با آقای محمود رحیمخانی، آقای ایوب آقاخانی («روزهای زرد») و با آرش دادگر «مکبث» را کار کردم. «جولیوس سزار» را با کیومرث مرادی کار کردیم، «لبخند با شکوه آقای گیل» تا اینکه رسیدیم به «خدای کشتار» و «مهر هفتم»…

در این مدت به هیچ وجه تجربه کار تصویری نداشتی؟
چرا، با آقای بهزاد فراهانی سریال «حماسه آرد» را کار کردیم که قرار بود در ۱۰ قسمت ایام دهه فجر روی آنتن برود، اما نیمه تمام ماند و به نتیجه نرسید. بعد از آن در سریال مختارنامه نقش کوتاهی را ایفا کردم؛ نقش یک مترسک گردان. در سریال «گمشده» راما قویدل یک اپیزود بازی کردم. در تلهفیلم «حبیب» با حمید فرخنژاد همبازی بودم.

بعد از آن چند تلهتئاتر کار کردم، از جمله همان نمایش خدای کشتار که تلویزیونی هم شد و تلهتئاتر «دیوانگان متفکر» که عیدنوروز امسال پخش شد. با خانم سپیده فارسی یک فیلم سینمایی کار کردم که متأسفانه اجازه اکران ندارد و یک فیلم سینمایی تاریخی هم با یک کارگردان درجه یک سینمای مملکتمان کار کردم، اما چون خاطره خوشی از آن کار و عوامل تولیدش (بجز کارگردان محترم این فیلم که من بسیار از او یاد گرفتم) ندارم دوست ندارم به آن اشاره کنم. حتی گفتهام نامم را هم از تیتراژ آن کار حذف کنند.

قبل از پرداختن به سریال «ساختمان پزشکان» گویا خیلی زود به صحنه تئاتر برگشتی و این روزها مشغول تمرین تئاتر هستی؟
بله، حدود یکسال و نیم الی دو سال از آخرین اجرای من میگذرد و این روزها درگیر نمایش برادرم، بهرام تشکر هستم به نام «ماه زدگان» نوشته علی دنیوی ساروی. این کار دو سال پیش در جشنواره ماه به عنوان نمایش اول انتخاب شد، جایزه کارگردانی اول را گرفت، من جایزه بازیگری را گرفتم و در رشته طراحی صحنه هم برنده جایزه شد. به همین دلیل ما از اجرای عموم این کار عقبنشینی کردیم تا اجرای این کار به تئاتر شهر برسد. پس از یک سال و نیم که گروههای حرفهایتر اجرا کردند، بالاخره نوبت به ما رسید تا بهرام هم اگر چه استاد دانشگاه است، اما اولین اثرش را در تالار سایه از هفته آینده روی صحنه ببرد.

فکر میکنم به خاطر بازی در نمایش «خدای کشتار» برای بازی در سریال «ساختمان پزشکان» انتخاب شدی؟
بله، پیمان قاسمخانی و سروش صحت یکی دو بار سر تمرین و اجرای آن نمایش آمدند. من سر همان فیلم سینمایی بودم که هفت یا هشت ماه در شهرستان طول کشید. سروش تماس گرفت و گفت جایی قول نده! پس از یک قرار گفتوگو، بلافاصله به یک تعامل بسیار خوب رسیدیم و قرار این همکاری را گذاشتیم.

فکر میکنم برای ورود به تلویزیون پس از سالها کار تئاتر، آن هم یک طنز هرشبی، خیلی با خودت کلنجار رفتی؟ اگر چه اتفاق خوبی برای کارنامه حرفهای تو با این سریال امروز رقم خورده است.
دقیقاً همین طور است که میگویی! خیلی فکر کردم، اما از آنجا که همه ما با نوشتههای پیمان قاسمخانی آشنا هستیم و سروش صحت و کارش را میشناسیم، ضمن اینکه باید بگویم من ۱۱۵ روز با سروش سر یک فیلم سینمایی بودم و نجابت و رفتار حرفهای این آدم را از نزدیک دیدم. او به هیچ وجه اهل کارگردان بازی نیست. این مسائل خیلی تأثیر داشت که من این پروژه را بپذیرم و درخدمت این گروه باشم.

اینکه در اولین حضور تلویزیونی جدیات با یک گروه طنز (که پیش از این سابقه همکاری داشتهاند) همکار شدی استرس نداشتی؟
چرا خیلی زیاد استرس داشتم. جالب است که پس از همین کار که با استرس قبول کردم، خیلیها سئوال میکنند آیا تصمیم داری بازی در آثار طنز را ادامه بدهی! گویا همه دوست دارند تو را پس از یک کار تنها در یک قالب ببینند!

شاید علت این است که بازیهای متفاوت تو را روی صحنه نمایش ندیدند؟
شاید! تو میدانی که بیشتر نمایشهایی که بازی کردم، جدی بودند! من در نمایش جولیوس سزار، خود جولیوس سزار را بازی کردم یا در نمایشی نقش یک کشیش را بازی میکردم و اصلاً شوخی نداشتم!! شاید یکی – دو کار طنز داشتم که یکی از آنها دیده شد و کار من به اینجا کشید. از این به بعد نمیدانم چه اتفاقی میافتد، چون اصلاً قیافه من قیافه طنزی نیست! خودم هم آدم طنازی نیستم!

اتفاقاً فیزیک صورت و اندام تو بسیار به کار آثار کمدی موقعیت میآید. البته اگر درست مورد استفاده قرار گیرد.
بله، در سریال «ساختمان پزشکان» هم قرار نبود چیزی جز این باشد، البته قرار بود طنز باشد، اما نه در تمام لحظات؛ اگر چه تعاریف طنز بخصوص طنز موقعیت در طول این سالها سلیقهای بود و هرکس نظری داشته، ولی ما برعکس برخی کارهای طنز که به هر قیمتی تماشاگرانشان را قلقلک میدهند و میخندانند اصلاً تصمیم نداشتیم این اتفاق بیفتد. من در خیلی از صحنهها کاری نکردم که تماشاگر بخندد، در واقع در بیشتر لحظات این کار درگیر موقعیت بودم و به هیچ وجه درگیر خودم نبودم.


 

به وبلاگ دیگر ما ft.loxblog.comهم سزی بزنید


 

به وبلاگ دیگر ما ft.loxblog.comهم سزی بزنید

ادامه مطلب ...
23 / 4 / 1390برچسب:, :: 13:10 ::  نويسنده : فرهان موسوی

                                                  

به وبلاگ دیگر ما ft.loxblog.comهم سزی بزنید
23 / 4 / 1390برچسب:, :: 13:4 ::  نويسنده : فرهان موسوی

اس ام اس سرکاری خرداد ماه 1390

به وبلاگ دیگر ما ft.loxblog.comهم سزی بزنید

ادامه مطلب ...
23 / 4 / 1390برچسب:, :: 12:16 ::  نويسنده : فرهان موسوی

دوستانی که می خوا هند مطالب شان در این وبلاگ قرار گیرد مطلاب مورد نظر خود را در  بخش نظرات وبلاگ ثبتنماین وپس از تا ید مدریت وبلاگ مطلب شما در این وبلاگ به ثبت می رسد 

 

به وبلاگ دیگر ما به ادرس f t.loxblog.com  هم سری بزنید

به وبلاگ دیگر ما ft.loxblog.comهم سزی بزنید
23 / 4 / 1390برچسب:, :: 11:55 ::  نويسنده : فرهان موسوی


 

به وبلاگ دیگر ما ft.loxblog.comهم سزی بزنید

ادامه مطلب ...
 

مي خوانمش ، چنان كه اجابت كند دعا

 

نامت چه بود؟ آدم
فرزند؟ من را نه مادري نه پدري.بنويس اولين يتيم عالم خلقت
محل تولد؟ بهشت پاک a
محل سکونت؟ زمين خاک
آن چيست برگرده نهادي؟ امانت است
قدت؟ روزي چنان بلندکه همسايه خدا.اينک به قدرسايه بختم به روي زمين
اعضاي خانواده؟ حواي خوب وپاک.قابيل خشمناک.هابيل زيرخاک
روز تولد؟ در روز جمعه اي.به گمانم که روزعشق
رنگت؟ اينک فقط سياه.ز شرم چنان گناه
چشمت؟ رنگي به رنگ بارش باران که ببارد ز آسمان
وزنت؟ نه آنچنان سبک که پرم درهواي دوست نه آنچنان وزين که نشينم بر اين زمين
جنست؟ نيمي مرا زخاک نيم دگر خدا
شغلت؟ در کار کشت اميدم به روي خاک

شاكي تو؟ خدا
نام وكيل؟ آن هم فقط خدا
جرمت؟ يک سيب از درخت وسوسه
تنها همين؟ همين !!!
حكمت؟ تبعيد در زمين
همدست در گناه؟ حواي آشنا
ترسيده اي ؟ كمي
زچه؟ كه شوم اسير خاك
آيا كسي به ملاقاتت آمده است؟ بلي
که؟ گاهي فقط خدا
داري گلايه اي؟ ديگر گلايه نه ، ولي ....
ولي كه چه؟ حكمي چنين ، آن هم به يك گناه؟!!
دلتنگ گشته اي؟ زياد
براي كه؟ تنها فقط خدا
آورده اي سند؟ بلي
چه؟ دو قطره اشك
داري تو ضامني؟ بلي
چه كس؟ تنها كسم خدا

به وبلاگ دیگر ما ft.loxblog.comهم سزی بزنید
صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد
پيوندها